معنی پرتو بزائن - جستجوی لغت در جدول جو
پرتو بزائن
ایستاده شاشیدن، جهش مواد آبکی
ادامه...
ایستاده شاشیدن، جهش مواد آبکی
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرتوک بزوئن
ایستاده شاشیدن، انداختن
ادامه...
ایستاده شاشیدن، انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتو هدائن
پرتاب کردن
ادامه...
پرتاب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتک بزوئن
پرتک بزئن
ادامه...
پرتک بزئن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرپتو بزوئن
در آب گرم فرو بردن، برای پرکدن آسان تر مرغ، آن را در آب جوش
ادامه...
در آب گرم فرو بردن، برای پرکدن آسان تر مرغ، آن را در آب جوش
فرهنگ گویش مازندرانی
پرزو بزوئن
پالودن، صاف کردن، پاک کردن ظرف، شیشه، فرش و غیره
ادامه...
پالودن، صاف کردن، پاک کردن ظرف، شیشه، فرش و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتک بزئن
کنایه از: ادرار کردن، کنایه از: انزال
ادامه...
کنایه از: ادرار کردن، کنایه از: انزال
فرهنگ گویش مازندرانی
پرت بزئن
صدای پاشیده شدن چیزهای آبکی به اطراف، ترشح کردن مایعات
ادامه...
صدای پاشیده شدن چیزهای آبکی به اطراف، ترشح کردن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی
پتو بزئن
فرو بردن پرندگان کشتار شده در آب داغ تا عمل پرکندن آن ها
ادامه...
فرو بردن پرندگان کشتار شده در آب داغ تا عمل پرکندن آن ها
فرهنگ گویش مازندرانی